شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل
این یاسها که در بَرِمن قـد کشیدهاند حـالا زداغ اکـبـرتـوقـد خـمـیـدهانـد
دیـدند میچـکـد زعـبا خـون اکـبرت دیگرازاین حیات بـبـین دل بریدهاند
تـا دیـدهانـد بـیـن عـدوغـربـت تـورا بر یاریات دوارتش زینب رسیدهاند
بر تن، لـبـاس رزم نـمـودند نـاگـهـان وقـتی صدای بیکسیات را شنـیدهاند
چـیزی نداشـتـم که کـنـم من نـثـار تو پیـش تواین دو آبـرویم را خـریـدهاند هستیِّ خواهر توهمین دوکبوتراست شکر خـدا که در ره تو پرکـشـیدهاند
در خـیمه مانـدهام که نبـیـنم غم تو را در لحظهای که پیش تودرخون تپیدهاند شکرخدا شهید شدند وبه روی خاک خـنجربه روی حـنجـر پاکت ندیدهاند
امـا شـونـد هـمـسـفـرم بـین دشـمـنـان برروی نیـزه صاحب رأس بـریدهاند